از چرنوبیل تا اوپنهایمر / روایتی از استانداردهای دوگانه سینمای آمریکا

از چرنوبیل تا اوپنهایمر / روایتی از استانداردهای دوگانه سینمای آمریکا

از چرنوبیل تا اوپنهایمر

در سال 2019 صنعت سریال با یک پدیده مواجه بود. سریالی پنج قسمتی که به سرعت تبدیل به یکی از پرسر و صداترین سریال‌های روز شد. یکی از مسائلی که این سریال را مطرح می‌کرد رتبه‌اش در فهرست سریال‌های برتر imdb بود. سریال چرنوبیل «Chernobyl» خیلی زود تبدیل به برترین سریال این سایت شد. برای بسیاری از طرفداران فیلم و سریال در جهان، فهرست imdb top series اعتبار خاصی دارد و اگر فیلم و سریالی در رتبه نخست این فهرست جا بگیرد، در اذهان عمومی تبدیل به «بهترین فیلم یا سریال» می‌شود.

سایت imdb یکی از انبوه سایت‌های مرتبط با فیلم و سریال بوده و رتبه‌بندی آن تنها برآمده از رأی مخاطبان آن است. یک بار ایرانی‌ها سر شوخی را با این سایت باز کردند و با طوفان آرای خود، سریال «پهلوانان» را تبدیل به برترین سریال فهرست 250‌تایی آن کردند. آرای این سایت برای اینکه یک اثر را بهترین بخوانیم، کافی به نظر نمی‌رسد.

مسئله دیگری که باعث شد مینی‌سریال چرنوبیل مورد توجه زیادی واقع شود، شبکه سازنده آن اچ‌بی‌او بود. شبکه‌ای که به تازگی سریال بسیار پربیننده بازی تاج و تخت «Game of Thrones» را به پایان برده بود. سریالی که گفته می‌شود در سطح جهان توسط بیش از یک میلیارد نفر دیده شد.

فاجعه چرنوبیل چه بود؟

داستان مینی‌سریال چرنوبیل تا حدی برگرفته از کتاب «نیایش چرنوبیل» اثر سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات و نویسنده روایت‌های مستند تاریخی است. کسی که در ایران بیشتر با کتاب پرفروش «جنگ چهره زنانه ندارد» شناخته می‌شود. او به‌نوعی راوی روسیه پس از فروپاشی شوروی یا به بیان بهتر، راوی فروپاشی مهم‌ترین رقیب و دشمن درجه‌اول ایالات متحده است. فاجعه چرنوبیل به عنوان آغازی بر پایان شوروی شناخته می‌شود. نقطه‌ای که در آن شوروی در سراشیبی زوال قطعی افتاد. چراکه در جریان این حادثه پایگاه مردمی و سرمایه اجتماعی آن که از قبل به علت وضعیت نامطلوب رفاه و معیشت آسیب دیده بود، به شدت خدشه‌دار شد. مینی‌سریال «چرنوبیل» که در 2019 بسیاری آن را «بهترین سریال جهان» می‌دانستند دوباره توجه مردم جهان را به این واقعه جلب کرد.

طی این حادثه به صورت غیرعمد رآکتور شماره 4 نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ منفجر شد و تشعشعات هسته‌ای فراوانی در سطح شهر انتشار یافت. گفته می‌شود این فاجعه مجموعا 20 هزار کشته، 200 هزار از کارافتاده و شمار زیادی نیز مبتلا به سرطان و نقایص ژنتیکی از خود به جا گذاشت. میزان رادیواکتیو منتشرشده در هوا در فاجعه چرنوبیل، در ابتدا به صورت دقیق از سوی مسئولان شوروی اعلام نشد و این پنهان‌کاری بر میزان تلفات این فاجعه افزود. از همین رو جمله خلاصه داستان سریال چرنوبیل «هزینه دروغ چقدر است» بود. جمله‌ای که به‌وضوح و صراحت مسئولان شوروی را ملامت می‌کند.

بعد از سریال چرنوبیل، میزان مراجعه گردشگران به منطقه متروکه چرنوبیل افزایش بیشتری یافت.

تعداد گردشگران منطقه ممنوعه چرنوبیل در 2019

بازدید گردشگران از چرنوبیل، در سال 2019 با جهش مواجه می‌شود. در سال 2018 تنها 25 هزار نفر بیش از سال گذشته از این منطقه شوم و مسموم دیدن کردند، اما در سال 2019 این رقم بیش از 50 هزار نفر بود. همچنین به دنبال پخش این سریال، واقعه چرنوبیل تبدیل به یکی از پربازدیدترین مقاله‌های ویکی‌پدیا شد.

پربازدیدترین مقاله‌های ویکی‌پدیا در 2019

جالب است که «سریال چرنوبیل» در ویکی‌پدیا پربازدید نبوده، بلکه مقاله مربوط به خود آن واقعه مورد توجه قرار گرفته است. یعنی این سریال توانست کنجکاوی مخاطبان را نسبت به خود واقعه پیش‌آمده برانگیزاند. در فهرست بالا، نام دو فیلم به چشم می‌خورد. یعنی این فیلم‌ها خودشان یک اتفاق بوده‌اند و مخاطبان خواسته‌اند در مورد خود آن‌ها بدانند. اما بینندگان سریال چرنوبیل بیش از آنکه جذب سریال شده باشند، جذب واقعه تاریخی چرنوبیل شده‌اند و این نشان از اوج موفقیت این سریال انر درام تاریخی است. (همچنین جالب است که 5 مقاله از 10 مقاله پربازدید ویکی‌پدیا در آن سال، مربوط به سینما بوده‌اند).

سریال چرنوبیل؛ ژانر درام تاریخی یا پروپاگاندای راهبردی؟

به‌نظر می‌رسد گزاره دقیق و معتبری که حاکی از قطعیت اهداف و نیات سیاسی در پشت پرده ساخت مینی سریال پربیننده چرنوبیل باشد در دست نیست. بنابراین شاید نتوانیم با قطعیت اعلام کنیم این سریال جذاب یک پروژه جنگ روانی علیه روسیه بوده و حاوی مواضع رسمی ایالات متحده است. اما مجموع شواهد این گمان را تقویت می‌کند. به هر رو از سال 2014 و الحاق شبه‌جزیره کریمه به خاک روسیه، روابط غرب به سردمداری آمریکا با روسیه هرچه تیره‌تر شد و در سال 2022 به آغاز جنگ انجامید.

ماجرای حادثه چرنوبیل، آنگونه که این سریال تعریف می‌کند، ماجرای هزینه‌هایی است که رقابت هسته‌ای شوروی با آمریکا در عصر جنگ سرد بر مردم این کشور و مردم سراسر جهان، خصوصا اروپا تحمیل کرد. اگر سایه جنگ سرد نبود، شاید اساسا انفجار چرنوبیل رخ نمی‌داد و یا دست‌کم در مورد آن دروغ گفته نمی‌شد. چرنوبیل در اوکراین واقع شده و این شاید ناخودآگاهِ مخاطب را نسبت به این منطقه حساس کند. با اینکه جنگ سرد تمام شده و دیگر اثری از شوروی نیست، اما طبق روایت غرب اکنون روسیه هم دارد به راه شوروی می‌رود. هرچند دیگر کمونیسم بر آن حاکم نیست اما اقتدار‌طلبی و ماجراجویی‌ها و رقابت‌های ژئوپلوتیک این کشور هنوز با قوت تمام ادامه دارد و جهان، در معرض تجربه دوباره هزینه‌های این سیاست‌هاست. بنابراین حتی اگر قبول کنیم چرنوبیل یک پروژه تبلیغاتی نبوده است باز هم بی‌شک در راستای منافع ملی ایالات متحده تعریف می‌شود.

نکته همین جاست. منافع ملی ایالات متحده در صنایع فرهنگی آن نمود کامل دارد. به نحوی که اگر هم نهادهای حاکمیتی یا امنیتی این کشور سفارش ساخت اثری با هدف تأمین منافع و زمینه‌سازی برای اجرای سیاست‌های آن را نداده باشند (که این موضوع هیچ استبعادی ندارد) به هر صورت در هیچ یک از خروجی‌های صنایع فرهنگ آن اثری از ضربه به منافع ملی‌اش نیست. هرچند به راستی این تصور موجهی است که جایزه نوبل ادبیات الکسیویچ یک جایزه کاملا سیاسی و مینی سریال چرنوبیل«Chernobyl» یک سریال تاریخی درام کاملا سیاسی باشد. آنچه این تصور را در ذهن‌ها ایجاد می‌کند، استانداردهای دوگانه هالیوود و صنایع فرهنگی آمریکا نسبت به اتفاقات مشابه است.

نیایش چرنوبیل، نفرین هیروشیما

در حالی که سریال چرنوبیل واقعه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل را به عنوان یک جنایت هسته‌ای مطرح می‌کند، فیلم اوپنهایمر، تازه‌ترین اثر کریستوفر نولان قدم به قدم ساخت بمب اتم، استفاده از آن و حتی ساخت و استفاده از بمب‌هایی قوی‌تر را نیز به نحوی کاملا هوشمندانه اما نه خیلی هم در لفافه، توجیه می‌کند. در چندین سکانس از فیلم اوپنهایمر، استدلال‌های ساخت و به‌کارگیری این سلاح ضدبشری به نحوی قانع‌کننده بیان می‌شود که ممکن است هر مخاطبی پس از شنیدن آن‌ها نسبت به غلط بودن اقدامات اتمی آمریکا به شک بیفتد. همچنین در سکانسی از فیلم، دکتر جی. رابرت اوپنهایمر و دیگر فیزیک‌دانانی که در آزمایشگاه لس- آلاموس مشغول به ساخت بمب هسته‌ای بودند، پس آزمایش موفقیت‌آمیز آن غرق در شادی و شعف و هیجان می‌شوند و اوپنهایمر، سرپرست این پروژه را روی دست بلند می‌کنند؛ در حالی که پرچم آمریکا همزمان با طلوع آفتاب در حال اهتزاز است. این سکانس به زبان سینما حاکی از افتخار به موفقیتی ملی و میهنی است و این ظن را که اوپنهایمر هم یک فیلم ملی و در راستای منافع ملی آمریکا است تقویت می‌کند.

استدلال های اتمی فیلم اوپنهایمر

استدلال های اتمی فیلم Oppenheimer

اکنون برخی از دیالوگ‌های فیلم اوپنهایمر که به نظر می‌رسد در توجیه ساخت و استفاده از بمب اتم بیان می‌شوند را بررسی می‌کنیم. در یکی از این دیالوگ‌ها اوپنهایمر که لباس نظامی به تن کرده است، در پاسخ به اعتراض یکی از همکارانش نسبت به ساخت یک سلاح کشتار جمعی همچون بمب هسته‌ای می‌گوید: «من نمی‌دانم ما از این سلاح درست استفاده می‌کنیم یا غلط؛ اما مطمئنم نازی‌ها از آن درست استفاده نمی‌کنند». ممکن است گفته شود این تنها سخن شخصیت داستان است و نه موضع کارگردان یا کل فیلم. اما نوع کارگردانی نولان و نیز قانع شدن همکار معترض اوپنهایمر، بر مخاطب تأثیر اقناعی دارد. برای مثال، در این صحنه اوپنهایمر ایستاده و همکار او نشسته است و دوربین موضعی از بالا به پایین دارد، چنین زاویه‌ای در سینما برای القای قدرت و حقانیت به کار می‌رود.

همچنین در ابتدای فیلم جمله‌ای از داستان اساطیری پرومته، خدایی که آتش را از دیگر خدایان یونانی دزدید و به انسان‌ها داد و سپس به عذاب و شکنجه محکوم شد، نقش می‌بندد. اگر جمله شاخص و خلاصه داستان سریال چرنوبیل، «هزینه دروغ چقدر است» بود، جمله شاخص و خلاصه داستان فیلم اوپنهایمر نیز این جمله از داستان پرومته است. این تشبیه برگرفته از کتاب زندگینامه رابرت اوپنهایمر به نام «پرومته آمریکایی» است. اگر قرار باشد اوپنهایمر همان پرومته و شکنجه پرومته همان عذاب وجدان اوپنهایمر باشد، آتش هم باید همان بمب اتم باشد. اما آتش در داستان پرومته یک موهبت بود. آیا می‌توان بمب اتم را یک موهبت برای بشریت خواند و آیا در ناخودآگاه مخاطب، چنین مفهومی القا نمی‌شود؟ از این گذشته، «هزینه دروغ چقدر است» به وضوح سیاستمداران شوروی را تخطئه می‌کند اما جمله آغاز فیلم سینمایی اوپنهایمر نسبت به سیاست‌مداران آمریکا کاملا خنثی است.

یکی از مهم‌ترین گزاره‌های فیلم Oppenheimer در یک جلسه امنیت ملی که در آن استفاده از بمب اتم علیه ژاپن تصویب می‌شود به زبان شخصیت‌ها می‌آید. دیالوگ گفته‌شده دو مقدمه دارد: اول اینکه ژاپنی‌ها هرگز تسلیم نمی‌شوند و جنگ ادامه می‌یابد. دوم اینکه تسلیم کردن ژاپنی‌ها با سلاح عادی هم منجر به کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامی‌ها می‌شود. این استدلال‌ها هرچند هیچ عقل سلیمی را به استفاده از این بمب راضی نمی‌سازد اما در ذهن بسیاری از مخاطبان، سؤالاتی ایجاد می‌کند و بی‌شک دفاع از هولناک‌ترین جنایت معاصر به شمار می‌رود.

پوستر فیلم اوپنهایمر

گذشته از این‌ها، داستان این فیلم بر سر دوراهی‌ اخلاقی و تردید درونی اوپنهایمر نیست. داستان بر سر رقابت او با لویی اشتراوس، رئیس سازمان انرژی اتمی آمریکا، و مشکلاتی که ناظر بر علایق و روابط کمونیستی او پدید می‌آید شکل می‌گیرد. انفجار اتمی هیروشیما و ناکازاکی اصلا چندان در فیلم مسئله نمی‌شود. مسئله خود اوپنهایمر است که چگونه در سپهر سیاست ایالات متحده با مشکلات گوناگون مواجه شد. او تا پیش از ساخت و استفاده از بمب اتم، هیچ تردیدی در راه خود نداشت. عذاب وجدان او بعد از نابودی دو شهر ژاپن نیز به فعالیت‌های سیاسی علیه اشاعه سلاح‌های هسته‌ای محدود می‌شود. عذاب وجدانی که با وجود دیالوگ‌های استدلالی قدرتمند فیلم سینمایی اوپنهایمر راجع به ضروری بودن ساخت و استفاده از بمب، چندان منطقی نمی‌نماید بلکه بیشتر واکنشی احساسی قلمداد می‌شود. همچنین گفته می‌شود فعالیت‌های اوپنهایمر در راستای کنترل اشاعه بمب اتم، اساسا عذاب وجدان نبوده است؛ بلکه تلاش اوپنهایمر این بوده که به عنوان «پدر بمب اتم» شناخته نشود.

باید دانست که فیلم اوپنهایمر هم مثل دیگر فیلم‌های نولان، اثری نسبتا پیچیده است. ما اینجا قصد نقد سینمایی این فیلم را نداریم؛ آنچه در پی اثبات آنیم و معتقدیم بدون نقد سینمایی هم روشن است، تفاوت خط مشی آمریکا در دو اثر هنری تصویری با موضوعی تقریبا واحد است. آنجا که پای دشمن ایالات متحده در میان است، رویکرد صنایع فرهنگی این کشور خیلی سخت‌گیرانه‌تر به نظر می‌رسد. آنجا که پای خود ایالات متحده در میان است، پیچیدگی موضوع بیشتر می‌شود و گزاره‌های قابل درک متعددی در دفاع از جنایت انجام‌شده مطرح می‌شود.

مقایسه فاجعه هیروشیما و چرنوبیل

تفاوت روایت سینما و تلویزیون آمریکا از چرنوبیل و ژاپن، در حالی است که واقعه چرنوبیل با حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی به هیچ رو قابل قیاس نیست. انفجار چرنوبیل غیرعمدی بود. اما آمریکا دو بار به ژاپن حمله اتمی کرد. بمبی که روی هیروشیما انداخته شد، تعمدا 500 متر بالاتر از سطح زمین منفجر شد تا نهایت تخریب و کشتار را داشته باشد. تنها یک ساختمان در کل این شهر سالم باقی ماند. بمب دوم قرار بود روی شهر دیگری انداخته شود اما شرایط جوی اجازه رهاسازی بمب روی آن را نمی‌داد؛ در این حال خلبان گویی دلش نمی‌آید بمب را به پایگاه برگرداند و آن را روی ناکازاکی رها می‌کند! کل تلفات چرنوبیل 20 هزار نفر بود. تلفات حمله اتمی  هیروشیما و ناکازاکی را 250 هزار نفر و 220 هزار نفر تخمین زده‌اند. در این شهرها 100 هزار نفر به طور آنی کشته شدند. به نظر می‌رسد این اختلاف در آمار به دلیل تلفات‌گیری تدریجی بمب اتم باشد؛ چراکه سایه شوم این بمب تا ماه‌ها و سال‌ها بر سر منطقه تحت حمله می‌ماند.

تلفات هیروشیما و ناکازاکی

فروش فیلم سینمایی اوپنهایمر

اوپنهایمر یک فیلم ملی است اما ساخته شده تا جهان آن را ببیند. کریستوفر نولان یکی از نمایندگان امروزی صنعت هالیوود در جهان شناخته می‌شود و شاید شدت محبوبیتی را که در جهان دارد در خود آمریکا نداشته باشد. نولان یک نام جهانی است؛ هر فیلم جدید او در جهان یک رویداد به حساب می‌آید. فروش جهانی فیلم اوپنهایمر، 2 برابر فروش داخلی آن بوده است و اساسا هالیوود برای برگشت سرمایه محصولات خود، چشم به گیشه جهانی دارد.

درآمد داخلی و جهانی فیلم اوپنهایمر

همچنین نولان یکی از 10 کارگردان پرفروش تاریخ در جهان است. (دیوید ییتس، کارگردان بریتانیایی تنها فیلمساز غیرآمریکایی این فهرست به‌شمار می‌رود).

پردرآمدترین کارگردان‌های جهان

فیلم 100 میلیون دلاری اوپنهایمر تبدیل به سومین فیلم پرفروش کریستوفر نولان در آمریکا و کانادا شد. حتی پرفروش‌تر از محبوب‌ترین فیلم‌های او یعنی تلقین «Inception» و میان‌ستاره‌ای «Interstellar». بعد از دو فیلم از سری بتمن کریستوفر نولان، که یک سه‌گانه بلاک‌باستر کاملا تجاری اکه فروش زیاد آن کاملا موجه و منطقی است. موفقیت اوپنهایمر در گیشه تا حدودی هم مربوط به اکران پرسروصدای آن است. همزمانی تعمدی اکران این فیلم با باربی «Barbie» رویداد «باربنهایمر» را پدید آورد که نه تنها فروش این دو فیلم را افزایش داد بلکه به طور کلی هالیوود پساکرونا را جانی تازه بخشید.

پردرآمدترین فیلم‌های کریستوفر نولان

ضرورت روایت ملی با صنایع فرهنگی ملی

به نظر می‌رسد فیلم سینمایی اوپنهایمر به عنوان یک فیلم کریستوفر نولان در سطح جهانی تا حد زیادی موضع ایالات متحده آمریکا را نمایندگی می‌کند. چراکه صنایع فرهنگی در آمریکا «ملی» است و گویی به منافع ملی این کشور سوگند وفاداری خورده است.

شاید اگر ژاپن هم صنایع فرهنگی ملی و مستقلی داشت، فیلم‌های موفق و جهانی زیادی برای انبوه درام‌های حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی، این دو شهر سوخته، می‌ساخت و صدای مظلومیت ملت خود را به گوش جهان می‌رساند و آن وقت، کار سازندگان اوپنهایمر کمی سخت‌تر بود. همانگونه که اگر روسیه در جنگ روایت‌ها دست پیش را نسبت به آمریکا داشت، از قبل فیلمی می‌ساخت که نشان می‌داد شوروی زیر چه فشار تبلیغی و روانی‌ای مجبور شد به گناه نابخشودنی دروغ تن دهد. اگر ملت‌ها خود را روایت نکنند؛ دشمنان‌شان آن‌ها را روایت خواهند کرد. جنایت هیروشیما و ناکازاکی آن‌چنان فجیع است که انتظار می‌رفت از سوی آمریکا تا جای ممکن اصلا اشاره‌ای به آن نشود. اما این کشور فیلمی ساخت که تا حد زیادی این جنایت را توجیه می‌کند. توجیه یک جنایت، راه را برای جنایت‌های بعدی نیز خواهد گشود. این یعنی قدرت صنایع فرهنگی در جهان امروز کمتر از سلاح‌های هسته‌ای نیست.

کلام آخر

اگر قرار باشد نکته‌ای از صنایع فرهنگی آمریکا بیاموزیم، آن ضرورت ملی‌سازی صنایع فرهنگی کشور است. اگر صنایع فرهنگی ملی نباشند، همچون صنعت نفت ایران در گذشته، راه را برای استعمار فکری و ذهنی ملت‌ها می‌گشایند. سنجه و نشانه ملی بودن صنایع فرهنگی در این است که این صنایع چقدر قدرت روایت کشور و ملت خود را دارند. برای مثال ایالات متحده آمریکا همواره متهم به قتل‌عام ده‌ها هزار غیرنظامی در ژاپن بوده است. اما این کشور با روایت تاریخ و سیاست‌های خود سعی می‌کند توضیحات ظاهرا قابل تأملی در مورد این جنایت به سرتاسر جهان ارائه دهد. این کشور برای این روایت از کارگردانی که برای بسیاری از سینمادوستان جهان یک سلبریتی به حساب می‌آید و به روایت‌های پیچیده و علمی شهرت دارد استفاده می‌کند. این در حالی است که در همین دوران، صنایع فرهنگی آمریکا به شدت تاریخ فعالیت‌های هسته‌ای شوروی را محکوم می‌کند.

منابع

Statista: Center for Organizational, Technical and Information Support of Exclusion Zone Management; Various sources (Facebook)

Statista: Wikipedia (The Most Read Wikipedia Articles of 2019)

Atomic Archive

Box Office Mojo

the-numbers.com

جواد شاملو
جواد شاملو
مشاهده نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پر بازدیدترین یادداشت ها

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است، و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز، و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد، کتابهای زیادی در شصت و سه درصد گذشته حال و

سینما هست ولی کم است! / وضعیت سرانه سینما در ایران

  اگر کسی به هنر فرش علاقه‌مند باشد ایران برایش جای خوبی است؛ چون در هر خانه‌ی آن تلاش شده تا زیباترین فرش و نقشه‌فرش‌های ایرانی پیش چشم اهال...
سینمای ایران در سال ۱۴۰۱

روایت داده‌ها از سینمای ایران در سال 1401 

سینما به‌عنوان یکی از صنایع فرهنگی و خلاق، در تلاقی هنر، فناوری و اقتصاد نشسته است. به همین خاطر برای موفقیت در آن باید نگاهی جامع و چندجانبه داشت....
صنعت سینما در چین

صنعت سینما در چین

در دهه 1920 میلادی متخصصان سینمای آمریکا برای آموزش سینماگران چینی به شانگهای رفتند. شاید آنها فکرش را نمی‌کردند که همین کشور روزی صاحب پر فروش تری...
فیلم های ساخته شده از روی بازی های ویدیویی

فیلم های ساخته شده از روی بازی های ویدیویی

ساخت فیلم های اقتباسی از کتاب امری رایج و معمول است. برای اقتباس سینمایی می‌توان لیست فیلم هایی که بر اساس رمان ساخته شده اند را نام برد. فیلم‌های ...